جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
جامه ای که شب و هنگام خواب بر تن می کنند، دستمال یا روسری که شب هنگام خواب بر سر می بندند، شب کلاه، برای مِثال ز مستی باز کرده بند کرته / ز شوخی کج نهاده طرف شب پوش (سنائی۲ - ۴۲۳)
مخفف سیاه پوش که شب گرد، عسس، میربازار، میرشب و چاوش باشد. (برهان) (آنندراج). چاوش که در پیش شاهان دورباش میگوید، زیرا که این جماعت در قدیم سیاه می پوشیدندتا در نظر مهیب نمایند. (فرهنگ رشیدی) : بر تخت من تاختندی سوار سیه پوش و نیزه وران صدهزار. فردوسی. سپهبد سوی دیدن شاه شد بنزد سیه پوش درگاه شد. اسدی. رجوع به سیاه پوش شود. ، که جامۀ سیاه پوشیده باشد: تیغزن آسمان خاک سیه پوش را کرده منورچو روی رایزن شهریار. خاقانی. سیه پوش چترش چو عباسیان زده سنگ بر طاس بر طاسیان. نظامی. خطیب سیه پوش شب بی خلاف برآورد شمشیر روز از غلاف. سعدی. ، شیربان یعنی شیر و ببر نگاهدارنده. (برهان) (آنندراج)
مخفف سیاه پوش که شب گرد، عسس، میربازار، میرشب و چاوش باشد. (برهان) (آنندراج). چاوش که در پیش شاهان دورباش میگوید، زیرا که این جماعت در قدیم سیاه می پوشیدندتا در نظر مهیب نمایند. (فرهنگ رشیدی) : بر تخت من تاختندی سوار سیه پوش و نیزه وران صدهزار. فردوسی. سپهبد سوی دیدن شاه شد بنزد سیه پوش درگاه شد. اسدی. رجوع به سیاه پوش شود. ، که جامۀ سیاه پوشیده باشد: تیغزن آسمان خاک سیه پوش را کرده منورچو روی رایزن شهریار. خاقانی. سیه پوش چترش چو عباسیان زده سنگ بر طاس بر طاسیان. نظامی. خطیب سیه پوش شب بی خلاف برآورد شمشیر روز از غلاف. سعدی. ، شیربان یعنی شیر و ببر نگاهدارنده. (برهان) (آنندراج)
پستانداریست گوشتخوار از تیره گربه سانان از جنس یوزپلنگ که از یوزپلنگ کوچکتر است و قدش به اندازه روباه میرسد و مخصوص نواحی گرم آسیا و شمال افریقاست. موهای پشت و حنایی پر رنگش و زیر شکمش سفید است. گوشهای سیاه گوش سیاه پر رنگ و داخل گوشهایش کاملا سفید است پروانه پروانک فراوانق
پستانداریست گوشتخوار از تیره گربه سانان از جنس یوزپلنگ که از یوزپلنگ کوچکتر است و قدش به اندازه روباه میرسد و مخصوص نواحی گرم آسیا و شمال افریقاست. موهای پشت و حنایی پر رنگش و زیر شکمش سفید است. گوشهای سیاه گوش سیاه پر رنگ و داخل گوشهایش کاملا سفید است پروانه پروانک فراوانق
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان